در شب شرارتیست که من گریه میکنم
عروسک قشنگ من قرارمون یادت میاد میگفتی پا به پام میای وقتی داره بارون میاد میگفتی که میری بالا تو ابرا بلوا میکنی برای تشنگی من کویرو دریا میکنی کی بود میگفت قصه میگم شبا که خوابت نمیره ستاره ها رو میشمرم تا وقتیکه شب بمیره کی بود میخواست کنار من یک شبی غوغا بکنه منو با طعم بوسه هاش عاشق و شیدا بکنه کی بود میگفت شبامونو به صدتا مهتاب نمیده شرارت لبامونو به سایه و آب نمیده ............................ چی شد که رفتی و منو به غربت شبا دادی از توی شهر آینه ها به دست گریه ها دادی گذاشتی رفتی و منم اسیر گریه ها شدم واسه فرار از خودم غزل غزل صدا شدم هنوز دارم تو انتظار شعر چشاتو میخونم همش میگم خدا ، خدا میشه اونو باز ببینم کاشکی نمیرفتی گلم اگه نمیرفتی گلم تو خونمون ترانه بود برای دیوونگی هام هزار هزار بهانه بود کاشکی نمیرفتی گلم
نظرات شما عزیزان:
منم گاهی اوقات که نه میشه گفت همیشه مشغول نوشتنم اما واسه دل تنگ خودم مینویسم هم شعر هم متن تا حالا عاشق شدی سلام متن خیلی آرامش بخشی پیدا کردی واسه من خیلی خوبه چون تو این حال و هوا بدجور دارم داغون میشم
مدتیه که نمیتونستم بیام تو وبلاگم
نمیدونم مشکلش چی بود
امروز هم که اومدم وبلاگ تو باز نمیشه
پیغام میده که وبلاگی به این آدرس وجود نداره
پاسخ: راستش خیلی درکت نمیکنم
رفتنی رو ولش کن که بره
تا دلت بخواد
از جائی پیدا نکردم ، مال خودمه
Power By:
LoxBlog.Com |